کاخ خود را روی دریا ساختیم
لمس باید کرد این اندوه را
بر کمر باید کشید این کوه را
زندگی را با همین غمها خوش است
با همین بیش و کم ها خوش است
باختیم و هیچ شاکی نیستیم
بر زمین خوردیم و خاکی نیستم
من همان عاشق بی باورم
من همان عشق بی آخرم
•.♥مسیر می رود!
و من و پاهایم،
تنهاترین عابر ِ مشتاقیم،
که بی درنگ تر از تنفس روز ،
در ریه های ِ جاده بازدم می شویم.... ♥.• __________________
بنام پيوند دهنده قلبهاي دو عاشق گفتم از عشق چه کنم گفتي بسوز گفتم اين سوختگي را چه کنم گفتي بساز............... خوش آمد ميگم به شما رهگزران اين کلبهي تاريکو تنهايي من اميدوارم ميزبان خوبي براي لحظاتتون باشم تا بازم بهم سري بزنيد>